سهندسهند، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

سهند نقل خاله هاش

چند رویداد جدید

سلام پسرم چندروز بود که نمیتونستم بیام و برات مطلب بذارم آخه حال مادربزرگی خوب نیس همه دارن براش دعا میکنن که زودی خوب شه و برگرده پیشمون تو هم دعا کن تازودی حالش خوب بشه . پیسر نازم جدیدا یه صداهایی از خودت در میاری که لذت میبرم از شنیدنشان قاااا نــــــــــه اوووووووو آغااااا ماام یه جیغ هایی هم میکشی که انگاری ادم بزرگی ای فدات بیشم روز 5 شنبه 11/13بابا بزرگی یعنی بابایی من اومد برات یه دست لباس خوشکل آورده بود حالا عکسشم میزارم برات وقتی برا اولین بار دیدیش تازه از خواب بیدار شده بودی یه گریه ای کردی و اومدی بغلم ولی بعد اینکه خوابت پرید و بهش عادت کردی باهم خوب بازی میکردید بابام ...
30 ارديبهشت 1391

ماجرای مریضی پیسری

سلام پسر گلم بازم اومدم تا برات تعریف کنم چیا گذشته تو این مدت برامون پیسرم یه مدت بود که مریض شده بودی یعنی اولش تب کردی دکتر که بردیمت گفت طوریت نیس شربت تب بر داد و گفت هر 6 ساعت بدمت تا خوب شی دکتر بردنتم ماجرایی داشت شب دیدیم تبت بالاست بردیمت یه بیمارستان دولتی که خیلی شلوغ بود بعدش بردیمت بیمارستان مادر و کودک اونجا هم یه دکتر جالب بود معاینه ت کرد گفت سرما خوردگی نیست یه کوچولو تب داره که رفع میشه 3 روز طول کشید بعدش بدنت دونه های ریز قرمز ریخت که بازم ترسیدیم و زودی بردیمت همین دکتر محلمون که گفت بر اثر یه ویروس اینجوری شدی اولش تب و بعدشم دونه های ریز میزنه که برات یه صابون داد هر روز باهاش شستمت و یه شربت داد ه...
30 ارديبهشت 1391

شاهکارهای گل پیسر:)

سلام عزیز دل مامان امروزم اومدم با کلی حرف  پسرم پریشب برا اولین بار کامل تونستی غلت بزنی ومونده بودی چطور برگردی به پشت بعد از کلی تلاش گریه کردی و راضی نشدم به تلاش بیشترت و بغلت کردم آفرین به پسر نازم دیشب هم خاله زهرا خونمون بود شب حسابی خیسش کردی هممون از خنده مردیم تو خودتم انگاری میدونسی چیکار کردی نیشخند میزدی شیطون بلا شدیا این روزا بهترین سرگرمیت دستاته همش دوست داری بیاریشون جلو چشمات و باهاشون بازی کنی و بچشیشون با چنان لذتی میخوریشون که آدم حسودیش میشه دلم میخاد بگیرم از دستت منم بخورمشون وقتی هم که میزارمت زمین سرتو خودتو تا کمر خم میکنی که افقی نشی همش دوست داری عمودی بمونی وبا...
30 ارديبهشت 1391

کنترل 3 ماهگی پسرم :)

سلام خوشگل مامان امروز اومدم برات از کنترل سه ماهگیت بگم رفتیم پیش خانم دکتر روز شنبه. خانم دکترم گفت که ماشالا ماشالا بچمون رشدش خوبه و همه چی روبراهه فقط یکم جای واکسن بدو تولدت زخم بود که برا اونم کرم نوشت هر روز میزنم برات تا خوب بشه عزیز دلم چون قطره آ+د بهت نمیساخت خانم دکتر برات مولتی ویتامین نوشت روزی 25 قطره باید بخوری تا قوی بشی پیسرم این هفته چند روز تعطیلی داشت که بابایی خواست بلیط بگیره بریم تبریز که شنیدیم برف شدیدی اومده و پروازا کنسل شدن دیگه نرفتیم   ...
30 ارديبهشت 1391

کارایی که جدیدا انجام میدی

سلام پیسرم الان که اینا رو دارم مینویسم تو خوابی چون بیدار که باشی نمیذاری کاری کنم و همش دوس داری باهات بازی کنم الان که 2 ماه و 26 روز از اومدنت میگذره فکر میکنم کلی خاطره باهات دارم برا نوشتن ولی نمیدونم از کدومشون بگم پسر عزیزم تازگیا یاد گرفتی با دستات عروسکاتو میگیری و البته هرچیزی رو دوس داری مز مزه کنی چون همه چی رو میبری طرف دهنت وقتی هم که گریه میکنی با آهنگ صدام میکنی میگی ما.... م ... و من سرشار از شادی میشم وقتی که میبینم صدام میکنی نگات که بهم میفته شروع میکنی به دست و پا زدن و خندیدن قربون خنده هات بشم همیشه بخند و شاد باش عزیزه دلم الانم داری یواش یواش بیدار میشی و باید برم دوستت دارم مامان جان ...
30 ارديبهشت 1391

خلاصه ای ازقبل و بعداز اومدن فرشته كوچولو

مامان جان سلام قبل ازهمه چيزازخاله هات تشكرميكنم كه همچين كاري انجام دادن تابتونيم حرفامونو خاطراتمونو جاودانه كنيم. عزيز دل مامان ،ما یعنی مامان و بابایی تو تاریخ 15/6/85 ازدواج کردیم ومامانی اومد شیراز بابا قبلنا هم شیراز بود 5 سالی رو بدون تو و در انتظار اومدنت سپری کردیم توی این مدت یه سفر به دبی هم رفتیم با بابایی جات خالی مامان جون خیلی عالی بود ایشالا بزرگ بشی باهم میریم تا اینکه توی تاریخ 15/12/89جواب مثبت آزمایش  مارو برد به آسمونا خدا بالاخره تو فرشته کوچولو رو برامون فرستاد خداجون هزاران مرتبه شکر 9 ماه تمام با همه سختی ها و شیرینی هایش اومد و گذشت تا اینکه توی تاریخ 1/8/90تو اومدی تو بغلم عزیز ...
30 ارديبهشت 1391