ماجرای مریضی پیسری
سلام پسر گلم بازم اومدم تا برات تعریف کنم چیا گذشته تو این مدت برامون
پیسرم یه مدت بود که مریض شده بودی یعنی اولش تب کردی دکتر که بردیمت گفت طوریت نیس شربت تب بر داد و گفت هر 6 ساعت بدمت تا خوب شی
دکتر بردنتم ماجرایی داشت شب دیدیم تبت بالاست بردیمت یه بیمارستان دولتی که خیلی شلوغ بود بعدش بردیمت بیمارستان مادر و کودک اونجا هم یه دکتر جالب بود معاینه ت کرد گفت سرما خوردگی نیست یه کوچولو تب داره که رفع میشه 3 روز طول کشید بعدش بدنت دونه های ریز قرمز ریخت که بازم ترسیدیم و زودی بردیمت همین دکتر محلمون که گفت بر اثر یه ویروس اینجوری شدی اولش تب و بعدشم دونه های ریز میزنه که برات یه صابون داد هر روز باهاش شستمت و یه شربت داد هر 12 ساعت خوردی 2 روز بعدشم خوب شدی خیلی نگرانت بودم مامان جون شب اول که تب داشتی تا صبح نخوابیدم بالا سرت نشستم و پاشوره ت کردم تا خوب بشی تو این مدتم بهانه گیر شدی همش دوس داری تو بغل باشی.
الانم بیدار شدی و داری گریه میکنی باید برم بازم میام.