سهندسهند، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

سهند نقل خاله هاش

دوسالگی به روایت تصویر

پسرم عشق گیره سر و لوازم دخترونست رفته بودیم بیرون شهر پیک نیک زیر پیرهنیشو روسری کرده مامــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان خجالت میکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشم سماور بازی رو دوس دارررررررررررررررررررررررررررررررررررم خــــــــــــــــــــــــــوش تیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــپ مامان دوستت دارم مامان جــــــــــــــــــــــــــــان خســــــــــــــــــــــــــــته شدم اینجا سفرمون به اصفهانه و این پسر خارجی تو از کالسکه ش خوشت اومده اینجام پارک محلمون هست اصن وانمیستی که ازت عکس بگیرم اینجام رفته بودیم سفره خانه سن...
25 آبان 1392

پارک

اینم یه روز تابستونی که با خاله سودا و عمو سعید رفتیم پارک سوار موتور شارژی شدی . اولش نمیتونستی خودت برونی ولی بعد که یاد گرفتی همش پدال گاز رو فشار میدادی و با دکمه روشن و خاموشش بازی میکردی . ...
24 آبان 1392

باغ ما

اینم روزی که رفته بودیم باغمون تو تبریز ازت گرفتم . هر میوه ای که میچیدی می خواستی بذاری تو جیبت . راستی به لباس جیب دار خیلی علاقه داری آخه اینجوری راحت تر میتونی کلیدهای ماشین رو پیش خودت نگه داری ...
24 آبان 1392

سهند به روایت تصویر

این جدیدترین عکسه که ازت گرفتم دلم نیومد اینجام نذارمش عید خونه مامانی این عکسو گرفتیم خودم خوشگلش کردم 1 روز قبل سیزده بدر با مامانی اینا رفته بودیم بیرون تو هم کلی تو یونجه ها بازی کردی قربون واستادنت بیشم هی ازم میپرسیدی بکنم؟؟و بدون اجازه من زود میکندی ...
17 خرداد 1392

توجـــــــــــــــــــــــــــه:*****

یه مطلب از قبل نوشته بودم ولی نگذاشته بودم تو وبلاگت الان عکساتو گذاشتم ولی چندتا پست پایین تر هست پست43 عکسای جدیدت هست رجوع کن به اون پست شرمنده ها وقتشو نداشتم جدید بنویسم برات ...
2 فروردين 1392

چن تا عکس در سال 91 و 92

کیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــک ش خوشـــــمزه س مامان حواسمو پرت نکن داااااااااا این عکس ماله قبله وقتی که مامانی شیراز بود دختر شده بودی هههـــــــــــــــــــــهه اینم از لباسای عیدت خونه بابا فرهاد اینجا هم کلاه بابا فرهادی رو گذاشتن سرت بهت میاد اینجا شیرازه پارک محله مون با دخترا خوب بازی میکنی تا پسرا این حالت هم وقتی هس که جلوی تی وی آهنگ گانگام استایل رو میبینی ...
2 فروردين 1392

صحبت با مامانی

امروز بعد مدتها با مامانیت حرفیدم ... تو هم از اون ور هی سرو صدا و شیطونی میکردی و هی گوشیو از دستش میگرفتی اما همین که صدامو میشنیدی ساکت میشدی..انگار خیلی غریب شدم برات...:( چن تا کلمه هم به ترکی بهم گفتی ... بیا..انگور... مامان...جیگرشو... وقتی دنیا اومده بودی با خودم گفتم هیچ وقت تنهات نمیزارم و همیشه پیشت می مونم ...اما الان من کجام و تو کجا و چه یهو همه چی به هم ریخت... خاله فدات بشه ...دلم برات یه ذره شده ... کلی دوستت دارم...   اینم یه عکس از چن مدت پیشت... ...
26 آذر 1391