سهندسهند، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه سن داره

سهند نقل خاله هاش

سهند من

سلام ...خاله فدات شه...نمیدونی چقدررررررررررر دلم برات تنگ شده اینکه بقلت کنم  بوست کنم... چن روز پیش با مامانی حرف میزدم برده بودت پیش خانم دکتره وزن و قدت بگیرن...ماشالاااااااااا بزنم به تخته 12/5 کیلو وزنت بوده و 84 سانتی متر هم قدت ... خاله قربونش بره بزرگ شی کلی کشته مرده پیدا میکنی...   مامان میگفت زبون باز کردی نصف و نیمه ترکی . فارسی قاطی حرف میزنی هر جا هم کم میاری میگی ماماننننننننننننننننننننننن....   حالا بازم بهت سر میزنم... کلییییییییییییییی بوست داره خاله...بوسسسسسسسسسسسس ...
17 خرداد 1392

كنترل هفت ماهگي

بازم سلام گل مامان 1خرداد شماوارد ماه هشتم زندگي شدي ومن هشت ماه بودنتو به تماشا نشستم وشكرگذار خداوند مهربان كه تورو فرشته زندگيمون قرار داد عصرش با بابایی رفتیم پیش خانم دکتر برا کنترل ماهانه ت خانم دکتر دیدت و همه چیز نرمال بود هم قد و وزنت خوب بود هم دور سرت خانم دکتر دستور غذایی داد و گفت که برات ازون غذاها تهیه کنم و شما نوش جان فرمایی مامان جان فردا روز پنج شنبه شما اولین سفرتو به همراه مامانی میری تبریز برای عروسی خاله جونی خیلی خوشحالم چون یک سال هست که سفری نرفتم مامان جون اونجا نت نداریم برا همین 2 هفته نمیتونم برات مطلب بذارم ولی وقتی برگشتم همه چیزو میام و تعریف میکنم برات عزیز دلم از خودت بگم ...
3 خرداد 1391

4 ماهگی هم تموم شد :)

سلام شیرینی زندگی من اول اینکه خیلی دوستت دارم و همه زندگی منی دیروز 1اسفند شما 4 ماهتونو تموم کردید وتوی مرکز بهداشت وزن و قد و دور سرتو اندازه گرفتن همه چیزت خوب بود بالای منحنی رشدی پیسرم یعنی رشدت خوبه واما واکسن 4 ماهگیت 1دونه تو پای چپت زدند تو بغل بابایی بودی اولش نفهمیدی موقع در آوردن سوزن گریه کردی الاهی من فدات شم مامان جون اشک از چشات در اومد ولی باشه عوضش بزرگ که شدی دیگه مریض نمیشی گلم اما این دفعه برعکس دفعه قبل یعنی واکسن دو ماهگیت اصلا تب نکردی فقط روز اولش یه کوچولو گریه کردی الانم که خوابی اذیت نکردی زیاد ،شبم خوب خوابیدی عشقم شاید میدونسی مامان مریضه و سرمای شدید خورده اذیتم نکردی قوربونت...
30 ارديبهشت 1391

کنترل 3 ماهگی پسرم :)

سلام خوشگل مامان امروز اومدم برات از کنترل سه ماهگیت بگم رفتیم پیش خانم دکتر روز شنبه. خانم دکترم گفت که ماشالا ماشالا بچمون رشدش خوبه و همه چی روبراهه فقط یکم جای واکسن بدو تولدت زخم بود که برا اونم کرم نوشت هر روز میزنم برات تا خوب بشه عزیز دلم چون قطره آ+د بهت نمیساخت خانم دکتر برات مولتی ویتامین نوشت روزی 25 قطره باید بخوری تا قوی بشی پیسرم این هفته چند روز تعطیلی داشت که بابایی خواست بلیط بگیره بریم تبریز که شنیدیم برف شدیدی اومده و پروازا کنسل شدن دیگه نرفتیم   ...
30 ارديبهشت 1391

واکسن 6 ماهگی هم گذشت:)

سلام عزيز دل مامان امروز6ماه و2روزته صبح رفتيم مركز بهداشت برای كنترل و واكسن6ماهگيت الهي فدات شم اول قدو وزنتو کنترل کردیم که قدت شده بود 72 و وزنت شده 9کیلو ماشالا پسرم خانم بهداشتی هم گفت که همه چی خوبه و بالای منحنی رشد هست باید مواظب باشم چاقتر نشی بعدهم نوبت واکسن که شد من دلم هری ریخت به جای تو دردم اومد عزیزم بمیرم یک گریه و جیغی کشیدی موقع واکسن زدن که نگو اشک چشمات سرازیر شد دلم منم درد گرفت فهمیدم که یه لحظه هم نمیتونم گریه تو ببینم فوری بغلت کردم و سرگرمت کردم تا یادت بره زودی هم ساکت شدی بابایی هم بردت بیرون تا هوایی بخوری بعدم برگشتیم خونمون هر 4 ساعت تب بر میدم تا خدایی نکرده تب نکنی و تا عصر که خوب بودی ولی...
14 ارديبهشت 1391
1