سهندسهند، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

سهند نقل خاله هاش

ماجرای مریضی پیسری

سلام پسر گلم بازم اومدم تا برات تعریف کنم چیا گذشته تو این مدت برامون پیسرم یه مدت بود که مریض شده بودی یعنی اولش تب کردی دکتر که بردیمت گفت طوریت نیس شربت تب بر داد و گفت هر 6 ساعت بدمت تا خوب شی دکتر بردنتم ماجرایی داشت شب دیدیم تبت بالاست بردیمت یه بیمارستان دولتی که خیلی شلوغ بود بعدش بردیمت بیمارستان مادر و کودک اونجا هم یه دکتر جالب بود معاینه ت کرد گفت سرما خوردگی نیست یه کوچولو تب داره که رفع میشه 3 روز طول کشید بعدش بدنت دونه های ریز قرمز ریخت که بازم ترسیدیم و زودی بردیمت همین دکتر محلمون که گفت بر اثر یه ویروس اینجوری شدی اولش تب و بعدشم دونه های ریز میزنه که برات یه صابون داد هر روز باهاش شستمت و یه شربت داد ه...
30 ارديبهشت 1391

واقعا ترسيدم:-(

سلام پسر گل وعزيزم پريشب بدترين شب عمرم بود ازصبحش خيلي خوب بودي ودوس داشتي همه چي رو بخوري نميدونسم كه اينجوري ميشه تا اينكه شب شدو خوابوندمت نيم ساعت بعدخوابيدنت توهمون حالت خواب مثل آتشفشان منفجر شده استفراغ كردي ترس رو تو چشاي نازت ديدم همش عق ميزدي وناله ميكردي فدات شم منم بيشتراز تو ترسيده بودم بابايي رو صداكردم نيم ساعت همينجوري بالا آوردي قربونت بشم مگه شكمت چقدآب داشت كه اينهمه بيرون ريختي بعداينكه لباساتو درآوردمو تميزت كردم همينكه گذاشتمت سرجات خوابيدي اما مگه من ميتونسم بخوابم يكم تب داشتي تا صب بالاسرت مواظب بودم كه طوريت نشه 4صبح بود كه تكون خوردي وشيرخوردي وبازم خوابيدي صبح بعدشم ديربيدار...
18 ارديبهشت 1391
1