سهندسهند، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

سهند نقل خاله هاش

4 ماهگی هم تموم شد :)

سلام شیرینی زندگی من اول اینکه خیلی دوستت دارم و همه زندگی منی دیروز 1اسفند شما 4 ماهتونو تموم کردید وتوی مرکز بهداشت وزن و قد و دور سرتو اندازه گرفتن همه چیزت خوب بود بالای منحنی رشدی پیسرم یعنی رشدت خوبه واما واکسن 4 ماهگیت 1دونه تو پای چپت زدند تو بغل بابایی بودی اولش نفهمیدی موقع در آوردن سوزن گریه کردی الاهی من فدات شم مامان جون اشک از چشات در اومد ولی باشه عوضش بزرگ که شدی دیگه مریض نمیشی گلم اما این دفعه برعکس دفعه قبل یعنی واکسن دو ماهگیت اصلا تب نکردی فقط روز اولش یه کوچولو گریه کردی الانم که خوابی اذیت نکردی زیاد ،شبم خوب خوابیدی عشقم شاید میدونسی مامان مریضه و سرمای شدید خورده اذیتم نکردی قوربونت...
30 ارديبهشت 1391

چند رویداد جدید

سلام پسرم چندروز بود که نمیتونستم بیام و برات مطلب بذارم آخه حال مادربزرگی خوب نیس همه دارن براش دعا میکنن که زودی خوب شه و برگرده پیشمون تو هم دعا کن تازودی حالش خوب بشه . پیسر نازم جدیدا یه صداهایی از خودت در میاری که لذت میبرم از شنیدنشان قاااا نــــــــــه اوووووووو آغااااا ماام یه جیغ هایی هم میکشی که انگاری ادم بزرگی ای فدات بیشم روز 5 شنبه 11/13بابا بزرگی یعنی بابایی من اومد برات یه دست لباس خوشکل آورده بود حالا عکسشم میزارم برات وقتی برا اولین بار دیدیش تازه از خواب بیدار شده بودی یه گریه ای کردی و اومدی بغلم ولی بعد اینکه خوابت پرید و بهش عادت کردی باهم خوب بازی میکردید بابام ...
30 ارديبهشت 1391

ماجرای مریضی پیسری

سلام پسر گلم بازم اومدم تا برات تعریف کنم چیا گذشته تو این مدت برامون پیسرم یه مدت بود که مریض شده بودی یعنی اولش تب کردی دکتر که بردیمت گفت طوریت نیس شربت تب بر داد و گفت هر 6 ساعت بدمت تا خوب شی دکتر بردنتم ماجرایی داشت شب دیدیم تبت بالاست بردیمت یه بیمارستان دولتی که خیلی شلوغ بود بعدش بردیمت بیمارستان مادر و کودک اونجا هم یه دکتر جالب بود معاینه ت کرد گفت سرما خوردگی نیست یه کوچولو تب داره که رفع میشه 3 روز طول کشید بعدش بدنت دونه های ریز قرمز ریخت که بازم ترسیدیم و زودی بردیمت همین دکتر محلمون که گفت بر اثر یه ویروس اینجوری شدی اولش تب و بعدشم دونه های ریز میزنه که برات یه صابون داد هر روز باهاش شستمت و یه شربت داد ه...
30 ارديبهشت 1391

شاهکارهای گل پیسر:)

سلام عزیز دل مامان امروزم اومدم با کلی حرف  پسرم پریشب برا اولین بار کامل تونستی غلت بزنی ومونده بودی چطور برگردی به پشت بعد از کلی تلاش گریه کردی و راضی نشدم به تلاش بیشترت و بغلت کردم آفرین به پسر نازم دیشب هم خاله زهرا خونمون بود شب حسابی خیسش کردی هممون از خنده مردیم تو خودتم انگاری میدونسی چیکار کردی نیشخند میزدی شیطون بلا شدیا این روزا بهترین سرگرمیت دستاته همش دوست داری بیاریشون جلو چشمات و باهاشون بازی کنی و بچشیشون با چنان لذتی میخوریشون که آدم حسودیش میشه دلم میخاد بگیرم از دستت منم بخورمشون وقتی هم که میزارمت زمین سرتو خودتو تا کمر خم میکنی که افقی نشی همش دوست داری عمودی بمونی وبا...
30 ارديبهشت 1391